Sokajy:Matoanteny amin'ny teny persana
a | b | c | d | e | f | g | h | i | j | k | l | m | n | o | p | r | s | t | u | v | w | x | y | z |
|
Ireo lahatsoratra ao amin'ny sokajy "Matoanteny amin'ny teny persana"
Misy pejy 819 ato amin'ity ity sokajy ity. Pejy 200 no aseho ato.
(pejy nialoha) (pejy manaraka)آ
- آبتنی کردن
- آتش زدن
- آختن
- آراستن
- آرام گرفتن
- آرزو کردن
- آرمیدن
- آروغ زدن
- آزاد کردن
- آزردن
- آزمودن
- آسودن
- آشامیدن
- آشتی کردن
- آشفتن
- آشنا شدن
- آشنا کردن
- آشکار کردن
- آغشتن
- آفریدن
- آلودن
- آلیختن
- آمادن
- آماده کردن
- آماسیدن
- آمدن
- آمرزیدن
- آموختن
- آمیختن
- آه کشیدن
- آهیختن
- آواز خواندن
- آوردن
- آویختن
- آویزان کردن
- آکندن
- آگاهاندن
- آگاهیدن
ا
- اتراق کردن
- اتفاق افتادن
- اتو کردن
- اجرا کردن
- احاطه داشتن
- احتیاج داشتن
- احساس کردن
- اخراج شدن
- اخراج کردن
- اداره کردن
- اذیت کردن
- ارزیابی کردن
- ارزیدن
- از بر کردن
- از بین بردن
- از بین رفتن
- از خاطر رفتن
- از دست دادن
- از یاد بردن
- ازدواج کردن
- استخراج کردن
- استراحت کردن
- استعمار کردن
- استفاده کردن
- اسکی کردن
- اشتباه کردن
- اشنوسیدن
- اشک باریدن
- اشک ریختن
- اصرار کردن
- اضافه کردن
- اطاعت کردن
- اعتراض کردن
- اعتراف کردن
- اعتقاد داشتن
- اعتماد داشتن
- اعدام کردن
- اعلام کردن
- اغوا کردن
- افت کردن
- افتادن
- افتخار کردن
- افراختن
- افراشتن
- افروختن
- افزایش پیدا کردن
- افزایش یافتن
- افزودن
- افسوس خوردن
- افشا شدن
- افشاندن
- افشردن
- افکندن
- اقامت داشتن
- اقتضا کردن
- التماس کردن
- امرار معاش کردن
- امضاء کردن
- امیدوار بودن
- انباردن
- انباشتن
- انبوییدن
- انتخاب کردن
- انتقاد کردن
- انجام دادن
- انجامیدن
- انداختن
- اندودن
- اندیشیدن
- انزال کردن
- انگاشتن
- انگیختن
- اوباریدن
- اوژنیدن
- اپلای کردن
- ایجاد کردن
- ایستادن
- ایستادگی کردن
ب
- باختن
- باران آمدن
- باران باریدن
- باریدن
- باز آمدن
- باز کردن
- بازتاب کردن
- بازجویی کردن
- بازداشتن
- بازشناختن
- بازنگری کردن
- بازگشتن
- بازگو کردن
- بازی کردن
- بافتن
- بالا رفتن
- باور کردن
- بایست
- بایستی
- بحث کردن
- بخشیدن
- بخیدن
- بر حذر بودن
- بر زدن
- برآورد کردن
- برازیدن
- برخاستن
- برداشتن
- بردمیدن
- بردن
- برزیستن
- برشتن
- برشمردن
- برف آمدن
- برف باریدن
- برونسپاری کردن
- برپا کردن
- برکت دادن
- برگزار کرد
- برگزیدن
- برگشتن
- بریدن
- بستن
- بشگن
- بلد بودن
- بلعیدن
- بلند کردن
- بمباران کردن
- بند کردن
- به خاطر سپردن
- به خواب رفتن
- به دست آوردن
- به زبان آوردن
- به ستوه آمدن
- به ستوه آوردن
- به فراموشی سپردن
- به نظر آمدن
- به هم برآمدن
- به هم خوردن
- به هم رسیدن
- به هم زدن
- به وجود آمدن
- به وجود آوردن
- به کار بردن
- به یاد آوردن
- به یاد داشتن
- بهتان زدن
- بو کردن
- بودن
- بوس کردن
- بوسیدن
- بوییدن
- بیختن
- بیدار شدن
- بیمار شدن
- بیمه کردن